چند قدم بيشتر نمانده!!!!!!!
گفت اسكله چه خبر؟ * گفتم منتظر شماست تا برويد شهيد بشويد*
خنديد چند قدمي جلوتر رفت برگشت يك نگاهي كرد ودوباره شروع به حركت كرد
جسدش را كه اوردند گريه ام گرفت. گفتم:
من شوخي كردم)) تو چرا شهيد شدي؟
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۷ ق.ظ توسط زهرا
|
يك عمر در پي تو سفر كردم با اتش فراق تو سفر كردم